صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

93/2/17
5:28 ع

وز : جهان در تاریکی به سر می برد ، ظالمان همه جا را گرفته بودند ، خداوند رحمتی را بر عالمیان فرستاد ، رحمة للعالمینی که مردم را از همه ی بدی ها و ظلمت ها رهایی داد . اما این رهایی چندان طول نکشید ، بعد از 23 سال پیامبر رحمة للعالمین از دنیای بد ما پر کشید و باز هم جهان ، البته این دفعه کم کم به سمت و سوی تاریکی حرکت کرد . از غصب خلافت امام علی (علیه السلام) شروع شد و سپس ، شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و شهادت امام حسن و واقعه کربلا و تا شهادت امام حسن عسگری و سپس غیبت امام زمان (عج) و بعد از آن ... ظلمت مطلق جهان را فراگرفت . دیگر یزیدیان زیاد شده بودند ، قدرت و استکبار همه جا را گرفته است . دیگر کسی به فکر آزادی نبود ، همانند کبوتر پرشکسته ای که پرواز کردن را فراموش کرده است . اما...

امروز ، بعد از هزار سال : ساعت 9 صبح 12 بهمن 57 . هواپیمای حضرت امام خمینی (ره) بر فراز شهر تهران در حال پرواز است . جمعیت از هر سو به سمت فرودگاه در حال حرکت است . صدا تپش قلب ها شنیده می شود . سوال هایی که ذهن را مشغول خود کرده است ؛ آیا ما روز های ظلم را فراموش می کنیم ؟ آیا می توانیم کمر استکبار را بشکنیم ؟

ساعت 9 و 33 دقیقه صبح هواپیما بر زمین نشست ، معنای آزادی و آزادگی در چهره ی امام (ره) موج می زند .

هم اکنون _ بهشت زهرا _ امام خمینی (ره) : من به کمک این مردم توی دهان این دولت می زنم ، من دولت تعیین می کنم، صدای لرزش ستون های استکبار نمایان شد و بعد از 10 روز کمر استکبار شکست . بعد از واقعه ی 22 بهمن 57  ، هیمنه و ابهت استکبار جهانی شکسته شد . حضرت امام راحل امروز فرمود : ما این انقلاب را به بیرون از کشور صادر می کنیم ...

فردای امروزبعد از 30 سال : صدای آزادی در سرتاسر کشورهای جهان شنیده می شود ، حتی کشورهایی که بویی از اسلام نبرده بودند ، امروز به سبک و سیاق انقلاب اسلامی ایران ، انقلاب می کنند . امام خمینی (ره) درست فرمود که ما این انقلاب را به خارج صادر می کنیم و ترس استکبار جهانی از همین تهدید حضرت امام بود ، که حاصل شد .

آمریکا و همپیمانان کاسه لیسش این را بدانند که ...

تا شرک و کفر هست ، مبارزه هست و تا مبارزه هست ، ما هستیم . 


  

93/2/17
5:28 ع

چندسال است که از فتنه ی 88 و همچنین حوادث روز عاشورا و حماسه ی جاویدان و به یاد ماندنی 9 دی می گذرد . اما این خاطرات آنقدر در نزد ملت ایران تلخ و شیرین بود که این وقایع و اتفاقات را در ذهن ماندگار کرد . اما مهمترین اتفاقی که رخ داد، حماسه ی 9 دی بود .

اما یک سوال در نزد همگان پیش می آید ، که مگر در نه دی چه اتفاقی افتاد که از آن تعبیر به حماسه می کنیم ؟ در این جا لازم است به مهمترین پیام حماسه ی 9 دی بپردازیم .

اتفاقاتی که در فتنه ی 88 رخ داد حاصل نقشه ها و طرح های تئورسین های جنگ روانی غرب برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است .

این تئورسین ها به این نتیجه رسیده بودند که ملت ایران با دو بال سرخ و سبز در حال پرواز به سوی قله های افتخار است و اگر بخواهند که مقاومت این ملت را در هم بشکنند باید این دو بال را مورد آماج حملات خود قرار دهند .

بال سرخ ؛ که ملت ما بوسیله ی آن درس شهادت گرفته بود ؛ یعنی عاشورا و بال دیگر ( سبز ) که انتظار و مهدویت است و بوسیله ی آن روحیه و بهانه ای برای مقاومت را به ما داده است .

در حادثه ی عاشورای 88 ، دشمن به محرم و عاشورا حمله کرد و با هتک حرمت مقدسات قصد داشت که مساله ی عاشورا و محرم را زیر سوال ببرد و همچنین با حمله کردن به اصل ولایت فقیه - ولایت فقیهی که در نزد ما بعنوان نیابت عام ولی عصر (عج) است – زیر سوال ببرد که به یک نحوی تمامیت اعتقادات و مذهب و مقاومت ما راخدشه دار کند . اما پاسخ ملت ایران چگونه بود ؟

انگلیس و آمریکا و سگ نگهبانش یعنی رژیم صهیونیستی ، در توهم آن بودند که ملت ایران ، دیگر از نسل عاشورائیان سال 57 فاصله گرفته است و انتظار عکس العمل اینچنینی را نداشتند . اما تنها با فاصله ی 3 روز پس از این ماجرا و بدون تمهیدات و تبلیغات قبلی ، مردم در اعتراض به هتک حرمت ها در روز 9 دی ، حماسه ای را آفریدند که تا به حال همانند آن در هیچ جای دنیا دیده نشده بود . و یک حماسه ای را در تاریخ به نام نسل سومی های انقلاب اسلامی ایران به ثبت رساند و پاسخ جوانان نسل سومی به این اتفاقات اینگونه بود :

شیطان بزرگ و سگ نگهبانش و روباه پیر به گوش باشند که ما جوانان نسل سومی فرزندان آن جوانان انقلابی سال 57 و از نسل عاشورائیم و پاسخ توهین و هتاکی را با سیلی می دهیم و هر لحطه آماده ی جانفشانی هستیم .


  

93/2/17
5:28 ع

ترور شهید مصطفی احمدی روشن

اینجا تهران – سید خندان، ساعت 9 صبح و باز هم صدای انفجار .

حمله تروریستی دیروز تهران ، از هزاران و بلکه میلیون ها حمله ی تروریستی بزدلان گرگ صفت آمریکایی و صهیونیستی بوده که در پی آن به شهادت استاد آقای مصطفی احمدی روشن انجامید . شهادتی که نام خود را با خون سرخش جاودانه ساخت .

اما خطاب به ایادی کفر و استکبار و جیره خواران آن ها در سرتاسر جهان بگویم : ما را از چه می ترسانید؟ از مرگ ،خونریزی ،شهادت؟

از درد ،صدای انفجار و تهدید؟ آیا گمان کرده اید با حمله های تروریستی ما را از رسیدن به مراحل رشد و ترقی باز می دارید؟

شهادت و در خون خود غلتیدن آرزوی دیرینه ی هر مسلمان ایرانی است ، ما این روحیه ی ایثار و جان فشانی را از امام حسین(علیه السلام) به ارث برده ایم . شهادت در پوست و گوشت و استخوان ما عجین شده است ، مادران مان مارا با روضه های علی اصغر وامام حسین(علهما السلام) بزرگ کرده اند. کدام انسانی را یافتید که در آخر ، از این دنیا سفر نکند؟ کدام انسان را یافتید که به اراده ی  خود بتواند در این دنیا بماند؟ کدام بشری را دیدید که اگر اجَلش فرا رسد از آن ممانعت کند؟ همه ی ما فانی و نابود شدنی هستیم . پس ما را از چه می ترسانید؟ ما با مرگ انس گرفته ایم و این جمله را از امام حسین و فرهنگ عاشورا به ارث برده ایم که : « مرگ در راه خدا بسان پلی است که ما را از مشکلات و سختی ها به سوی آسایش وآرامش میرساند .» مرگ در راه خدا آرزو و افتخار ماست.

امام خمینی (ره) فرمودند  :« ما را بکشید زنده تر میشویم .»

اگر شما امروز شهید احمد روشن را کشتید ، فردا احمدی روشن ها ظهور و بروز می کنند.

شما که ادعای حقوق بشر میکنید ، مردان افغان ، پاکستان، عراق و فلسطین را به خاک و خون کشاندید و زنان و اموال آن ها را به تاراج بردید.

دم از حقوق بشر میزنید اما از خوی وسیرت بشری چیزی نصیب شما نیست.

همانطور که خداوند در قرآن کریم میفرماید: « بسان چهار پایان و بلکه پست تر از آن ها هستید » . شما فرهنگ چند هزار ساله ی اسلام و ایران را متهم به وحشی گری میکنید، مگر از فرهنگ ما آگاه هستید؟ در فرهنگ ما هیچ وقت تجاوز به کشور و تعدی به مردمان آن دیار وخون و خونریزی معنایی ندارد، در فرهنگ ما کشتار زنان و کودکان جایگاهی ندارد ، در فرهنگ ما ساخت زندان های مخوف همچون گوانتانامو و ابو غریب اعتباری ندارد، در فرهنگ ما ساخت سلاح های کشتار جمعی برای حمله به کشورها وکشور گشایی هیچ معنایی ندارد، در فرهنگ ما ترور از سخیف ترین و ناهنجارترین واژه هاست.

اما شما از فرهنگ خود چه چیزی را به رخ جهانیان کشاندید؟ به غیر از این است که زمان نحسی که به وجود آمدید فرهنگ کابوی ها، یعنی فرهنگ وحشی گری و قتل و غارت و حمله های تروریستی را در عالم ترویج داده اید؟ اما توقع بیهوده ای است که از کابوی هایی مثل شما انتظاری غیر از شرارت و قتل و غارت برود .

اما در پایان ، نوشته ام را با سخنان امام خامنه ای روحی له الفداء به پایان می رسانم : « این روسیاه های بد محاسبه گر خیال می کنند ما امروز در شرایط شعب ابی طالبیم . اینجور نیست ؛ ما امروز در شرایط بدر و خیبریم ، در شرایطی هستیم که ملت ما نشانه های پیروزی را به چشم دیده است و به آن ها نزدیک شده است . »


  

93/2/17
5:27 ع

آیت الله مصباح

چندتا جمله از آیت الله مصباح دیدم حیفم آمد که ننویسم

حضرت آیت‌الله مصباح یزدی  :
عشق به رهبری، عشق به تمام مقدسات است

ولی‌فقیه در زمان غیبت، حبل‌الله استولایت فقیه ستون و روح نظام جمهوری اسلامی استمخالفت با ولایت فقیه در حد شرک بالله است
 
اطاعت از ولی فقیه ، اطاعت از امام عصر (عج) است

ولی فقیه ، جانشین امام زمان (عج) است

 در آخر ، نظر امام خامنه ای در مورد آیت الله مصباح یزدی :
آیت الله مصباح یزدی ، شهید مطهری زمان هستند


برچسب‌ها: ولایت، آیت الله مصباح

  

93/2/17
5:27 ع

متن ادبی حضرت زهرا

ایام شهادت دریاست . باران بندبندانگشتان درختان را میشمارد و از سرشاخه های فروتن بیدهای مجنون فرود می آید . روز شهادت کسی است که مادر خورشیدهای دنباله داری است که تا هنوز تاریخ زلالی زمین را تضمین کرده اند .

 ای بانوی آب و آیینه ! گیاهان از زمین به یاد تو سبز میرویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار زخمی هستند که دستهایی نامهربان بر شانه های فدک زدند . هر دری را که میبینم دردی در من جوان میشود و زخمی کبود در من جوانه میزند .

ای زلال ترین بانوی دوعالم ! ای که تاریخ نامت را به احترام می نگارد و من تمام جغرافیا را به یاد تو محترم میشمارم . ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق ! هرگاه نام تو بر زبانم می وزد جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد . می دانم هیچ سنگی لایق آن  نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایه بان است .

هان ای « مادر پدر» نام تورا  می برم ، زبان زمستانیم شکوفه می زند ، سلولهای صخره ای ام آواز میخوانند کلمات مچاله شده ام دهان به دهان میگردند و جهان را شیرین میکنند . تودر کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای ؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ باکدام ابر ، از کدام سمت میباری که درختان به احترام باریدنت سبز ایستاده اند ؟

ای بانوی زلال ! دریا مهاجر است ، رودها مهاجرند ، تنها اندوه توست ، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است . من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند ، امروز با زبانی شکسته کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم . در جایی خواندم :

مگر میتوان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟


  

93/2/17
5:27 ع

شهید گمنام

زنگ تلفن همراهم به صدا در آمد ، پیامکی رسیده :

- سلام سید ، 18 شهید گمنام رو به معراج شهداء آوردن ، بریم زیارت ؟

چند سال بود که به زیارت شهدای گمنام نرفته بودم ، خیلی دلم برای شهدای گمنام تنگ شده بود ، بدون هیچ معطلی پیامک دادم :

- سلام ، ان شاءالله امشب بعد از نماز می ریم .

حس خیلی خوبی داشتم . لحظه شماری می کردم که هر چه زودتر شب فرا برسد ، با خودم فکر می کردم که از شهداء چه بخواهم و کلی هم برنامه ریزی کردم و ... .

شب ، هوا بارانی و نسبتا سرد بود ، اما مانع رفتنم نشد . سوار موتور شدم ، سمت مسجد حرکت کردم که با یکی از دوستان ، سمت معراج برویم . توی مسیر به شهداء فکر می کردم ، به این که حتی استخوان آن ها هم با دل انسان ها بازی می کند . تازه تفسیر آیه « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ... » را درک می کردم . غرق همین فکر ها بودم که به معراج شهداء رسیدیم . دم درب ، حدود 10 اتوبوس کاروان راهیان نور هم برای زیارت آمده بودند . موتور رو بیرون گذاشتم و وارد محوطه معراج شهداء شدیم . حس عجیبی بود ، مثل اینکه وارد قطعه ای از بهشت شده بودیم ، دم درب ، چند جوان بسیجی اسپند دود می کردند و با روی گشاده به زائران خوش آمد می گفتند . کم کم خودم را آماده زیارت کردم . استرس عجیبی داشتم ، قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن ، سمت وضو خانه رفتم ، وضو گرفتم و با طمأنینه سمت حسینیه ( محل استقرار شهدای گمنام ) حرکت کردم . دم درب حسینیه که رسیدم ، کمی مکث کردم ، کفش هایم را در آوردم و وارد حسینیه شدم  .

وارد حسینیه که شدم ، از دور چشمم به محل استقرار شهداء که دور تا دور آن رو با حصیر ( شبیه به ضریح ) پوشانده بودن افتاد . فضای معنوی آنجا ، عجین شده بود با مداحی حاج مجتبی رمضانی که میخواند : دلم گرفته ، بازم چشام بارونیه ، وای ، وای ، وای ( لینک دانلود مداحی ) هر چه به محل استقرار شهداء نزدیک تر می شدم ، قدم هایم سست تر می شد . به شهداء که نزدیک شدم بی اختیار اشک در چشمانم جمع شد ، زبانم بسته شد ، یادم رفت که از شهداء چه می خواستم ، در کنار شهداء فقط احساس شرمندگی می کردم ، شرمنده مظلومیت و غربتشان ، شرمنده پاکی و اخلاصشان شدم ، شرمنده اینکه چند سال به زیارت آن ها نرفتم و شرمنده خیلی چیزهای دیگر .

خلاصه ... جای همه خالی ، گمانم آنجا قطعه ای از بهشت بود ... .


  

93/2/17
5:27 ع

حجاب

خواهرم ، مگر زمزمه ی شهداء را نشنیدی در هنگامه ی شهادت که  می گفتند : سرخی خونمان فدای سیاهی چادرت ؟

دیشب وصیت نامه ی یکی از شهداء را می خواندم و مناسب دانستم که آن را به همه ی مردم ، مخصوصا خواهران گرامی تذکر بدهم .

شهید جواد محمدی :

« یک خواهش دارم از خواهران : خواهرم حجاب تو وقار توست . سعی کن همیشه حجاب خود را حفظ کنی . واقعا سزاوار نیست که جوانان اینطور در جبهه ها جان خود را در راه اسلام و احکام دین خدا از دست بدهند و تو در پشت جبهه حاظر نباشی حتی حجاب خود را حفظ کنی . امیدوارم که تمام خواهرها با رعایت و حفظ حجاب خود ، پاسدار خون شهدا باشند و چنان باشد که در روز حساب و در پیشگاه عدل الهی و حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشند . »

خواهران و برادران عزیز ، خون شهدا در نزد خداوند خیلی عزیز است ، بیایید که با ادامه ی راه شهیدان ، از خون پاکشان حراست و  پاسداری کنیم.

سید شهیدان اهل قلم ، مرتضی آوینی اینگونه می نویسد : محکمه ی خون شهدا ، محکمه ی عدل الهی است که ما را در آن به محاکمه می کشند .


  

93/2/17
5:26 ع

 

قصد نداشتم در انتخابات ریاست جمهوری ، کاندیدای خاصی را نقد کنم و بیشتر میخواستم در مورد ملاک های کاندیدای اصلح صحبت کنم ، اما دیشب در برنامه گفتگوی خبری شبکه 2 سیما حرف هایی را از آقای عارف شنیدم که مجبور شدم برخی نکات را در دو بخش به ایشان متذکر شوم .

بخش اول : اخلاق مداری

یکی از شعارهایی که آقای عارف از آن دم می زنند ، بحث اخلاق و اخلاق مداری است . یک شعار بسیار شیرین ، البته با قصد و غرض خاص ، آن هم از نوع اصلاح طلبی ، همان اخلاق مداری که آقای میرحسین موسوی از آن به قانون مداری تعبیر می کرد ! به همان اندازه که آقای میرحسین به قانون پایبند بودند ، ایشان هم به اخلاق پایبند هستند !

وقتی آقای عارف از اخلاق مداری صحبت کرد ، ناخودآگاه به یاد مناظرات سال 88 افتادم . وقتی آقای احمدی نژاد از هاشمی رفسنجانی انتقاد کرد ( در مقام دفاع از احمدی نژاد نیستم ) ، اصلاح طلبان سنگ هاشمی را به سینه زدند و گفتند : « کار احمدی نژاد غیر اخلاقی است ، زیرا هاشمی در بین ما حاضر نیست تا از خودش دفاع کند » و از آقای ضرغامی طلب وقت برای دفاع هاشمی از خود کردند .

اما آقای عارف ! آیا کار شما اخلاقی است که از شخص رئیس جمهور پیرامون فتنه 88 انتقاد میکنید ؟ نکند فکر کردید رئیس جمهور روبروی شما در حال مناظره نشسته و از او انتقاد کردید ؟ شما گفتید که احمدی نژاد مخالفان خود را خس و خاشاک نامید ، من به نقد شما کاری ندارم و شاید به خودتان این حق را بدهید که از ایشان انتقاد کنید اما انصاف و اخلاق را کنار نگذارید و عین عبارت ایشان را نقل کنید . اگر شما به حرف احمدی نژاد ایراد دارید ، بنده به اصل کار احمدی نژاد که همانند میرحسین موسوی طرفداران خودش را به خیابان ها دعوت کرد و به قول امام خامنه ای ، اردوکشی خیابانی به راه انداخت و جشن خیابانی برگزار کرد نقد دارم  . اما انصاف داشته باشید و عین عبارت ایشان را نقل کنید . هنوز هم فیلم سخنرانی احمدی نژاد در اینترنت و صفحات شبکه های اجتماعی موجود است . آقای احمدی نژاد گفت : « 40 میلیون نفر رای دادند و حالا چند تا خس و خاشاک اغتشاش کردند و ... » ببینید ؛ آقای احمدی نژاد ، خس و خاشاک را غیر از آن 40 میلیون نفری که شامل طرفداران میرحسین هم میشود ، دانست . آیا اینطور صحبت کردن شما خلاف اخلاق نیست ؟

بخش دوم : کدام اصلاحات ؟

آقای عارف ! شما از کدام اصلاحات و اصلاح طلبی دم می زنید ؟ به کدام پرونده اصلاح طلبی افتخار می کنید ؟ پرونده اصلاح طلبان چه در زمینه اقتصادی ، چه در زمینه سیاسی و چه در زمینه فرهنگی و علمی ، مملوء از سیاه نمایی است .

اگر بخواهیم بحث امنیت داخلی را مطرح کنیم ، مشاهده می کنیم که اوج حرکات تروریستی در خوزستان ، سیستان و بلوچستان ، کردستان و آذربایجان و همچنین جاسوسی مسئولان کشوری و آقا زاده ها در زمان سیاه دولت اصلحات بود . در سال 78 که فتنه 18 تیر رخ داد ، پرونده دوستان اصلاحات شما در آن غوغا می کرد . یادتان هست که آقای خاتمی رئیس وقت دولت اصلاحات و دوستان به اصطلاح اصلاح طلب شما درخواست مجازات برای آقای فرهاد نظری ؛ فرمانده وقت پلیس تهران  را بخاطر انجام مسئولیت خود در برخورد با اغتشاش گران کردند ؟ حتما که یادتان هست !

شما از اوضاع فضای امنیتی دانشگاه ها و ستاره دار شدن دانشجویان ،  گله کردید بدون آنکه بگویید پایه گذار این بدعت چه کسی بوده است . مگر در دولت اصلاحات نبود که دانشجویان ستاره دار میشدند ؟ همین بحث ستاره دار شدن دانشجویان ، موجب شد که فضای دانشگاه ها امنیتی شود .

در آخر : آقای عارف ! از دو حالت خارج نیست ، یا ادعای تقلب در انتخابات 88 را قبول دارید ، یا قبول ندارید . اگر قبول دارید ، پس چرا در انتخابات شرکت کردید ، آیا همین حضور شما نشانه آن نیست که ادعای تقلب را قبول ندارید ؟ اگر هم ادعای تقلب را قبول ندارید ، پس چرا کار اصلاح طلبان و دوستان شما از دعوت به اغتشاش و قانون گریزی را تقبیح نکردید ؟ ای کاش به همان اندازه ای که از خاتمی و میرحسین موسوی نام بردید ، فتنه 88 که موجب به شهادت رسیدن و کشته شدن افراد زیادی شد را تقبیح می کردید . و نقش دوستانی که سنگشان را به سینه میزدید را بیان می کردید .

پرونده اقتصادی و فرهنگی دولت اصلاحات هم به همین منوال است ، اما سخن را باید کوتاه کرد ... .

یک نکته برادرانه : آقای عارف ! همه چیز به پایان می رسد ، حتی انتخابات ریاست جمهوری 92 ، پس خودتان و آبرویتان را خرج اصلاحات نکنید ، اگر اصلاح طلبان شما را قبول داشتند ، به همان اندازه ای که از خاتمی و میرحسین حمایت کردند ، از شما هم حمایت می کردند .

و العاقبة للمتقین


  

93/2/17
5:26 ع

سخنرانی امام خامنه ای (حفظه الله ) : آنچه که برای رئیس جمهور آینده نیاز داریم ، باید ... + صوت

برای دانلود اینجا کلیک کنید

حجم : 2.18 M


  

93/2/17
5:26 ع

در این چند روز ، شاهد اهانت ها و هجمه های شدید به جبهه پایداری و مخصوصا حضرت آیت الله مصباح یزدی بودیم و برخی افراد که ظاهرا ، آیت الله مصباح برخلاف میل آن ها نظر داده است ، زبان به نصیحت ! ایشان گشودند .
برخی ها گفتند : آیت الله مصباح فیلسوف هستند و نباید وارد سیاست شوند ، برخی دیگر در کمال بی انصافی ، احمدی نژاد را چماق کرده اند و ... .
جالب تر اینجاست که همه ی آن ها ادعای پیروی از خط امام و رهبری می کنند .
آنانکه فیلسوف بودن آیت الله مصباح را مانع ورود ایشان در سیاست می دانند : آیا امام خمینی (ره) در فلسفه معروف تر بودند یا آیت الله مصباح ؟ آیا امام خمینی (ره) بیشتر در سیاست دخالت کردند یا آیت الله مصباح ؟ پس انصاف تان کجا رفت ؟
اما آنانکه احمدی نژاد را چماق کرده و بر فرق سر آیت الله مصباح می کوبند : اولا ، آقای احمدی نژاد در قیاس با رقیبانش ، از بهترین ها بود . مگر شما نمی گویید هاشمی ، چشم فتنه است ؟ در سال 84 هاشمی رقیب احمدی نژاد بود . شما کدام را ترجیح می دادید ؟ در سال 88 هم میرحسین موسوی رقیب احمدی نژاد بود ، کدامیک را ترجیح می دادید ؟

بنده نمی گویم که احمدی نژاد فاسد است ، اما اگر فرض کنیم که او فاسد است ، در فرهنگ و قاموس اسلامی به ما آموزش داده اند که دفع فاسد به افسد کنیم ، مگر اینگونه نیست ؟ از میان بد و بدتر ، بد را انتخاب کنیم .
شما که ادعای ولایتمداری میکنید ، فرمایشات امام خامنه ای (حفظه الله) در تمجید آیت الله مصباح برای شما کافی نیست ؟ آنجا که می فرماید : « بنده به سهم خودم ، قدر آقای مصباح را میدانم ... این سه جهت در ایشان جمع است : هم علم ، هم بصیرت - به معنای حقیقی کلمه - هم صفا .» آیا این همه تعریف و تمجید کافی نیست ؟ شاید بگویید که فرمایشات حضرت آقا ، تایید کارها و اظهار نظرهای آیت الله مصباح در آینده نباشد ، اما کارهای گذشته ایشان را که تایید میکند .
دوستانی که ادعای ولایتمداری میکنید ! از خدا بترسید ، از خدا بترسید ، از خدا بترسید . از آن بترسید که با این حرف ها و طعنه هایی که به آیت الله مصباح می زنید ، دل امام خامنه ای و حضرت بقیة الله را برنجانید . اگر نقدی به آیت الله مصباح دارید ، نقد کنید – نقد به معنای واقعی کلمه – پس دیگر ضرورتی ندارد که فرمایشات ایشان را به سخره بگیرید ، چرا به ایشان طعنه می زنید ؟
اگر آقای لنکرانی به نفع آقای جلیلی کنار کشید ، آیا این عمل لنکرانی ، به کار و اظهار نظرهای آیت الله مصباح ایراد وارد می کند ؟ اتفاقا اگر ایرادی وارد باشد ، به آقای لنکرانی وارد هست نه آیت الله مصباح ، ولی بدون اینکه دلیل آقای لنکرانی و جبهه پایداری را بشنوید تهمت زدن و مسخره کردن ، خلاف عدالت هست . باید ایدئولوژی خودتان را اصلاح کنید و مطمئن باشید که اولین قدم در مسیر انحراف را برداشته اید . بماند حالا که بعضی ها گفتند : اگر آقای ..... نیاید ، رای نمیدهیم و یا اینکه رای سفید به داخل صندوق ها می ریزیم ، ظاهرا بعضی ها فقط دم از ولایت می زنند ولی در عمل ، عکس آن را انجام میدهند .
کلام آخر : حالا که دشمن ، دست به دست هم داده و متحد شده اند و قصد دارند فتنه ای را راه بیاندازند ، بهتر است که ما هم متحد شویم ، و بجای اینکه نقطه افتراق یکدیگر را ببینیم ، به نقاط مشترکمان تمرکز کنیم ، چه خوب شد که آقای لنکرانی به نفع آقای جلیلی کنار کشید و قدمی برای معرفی گزینه واحد از سمت اصولگرایان شد ، از این پس هم باید متحد تر از قبل عمل کنیم ، تا دشمن از این کارزار سوء استفاده نکند .


 


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ